درباره کهربا

دارم به معرفی دوستی رمان کهربا را می‌خوانم.

دارم به معرفی دوستی رمان کهربا را می‌خوانم. مقدمه جالبی دارد که نویسنده اول و صاحب خاطرات نخواسته نامش باشد و انکه خاطرات را نوشته و یکی کرده با نوشته‌های او، آن زن، هم فکر کرده چون او اینطور نخواسته پس من نیز اما چون نویسنده باید باشد نام یکی از شخصیت‌ها را می‌گذارد روی نویسنده کتاب و نامش می‌شود ژوزف بابا زاده و همه این‌طرف و اینطرف می‌گویند این یکی محمد علی سپانلو است و این یکی را نمی‌دانم و کسی گمانه نزده است یا من نیافتم. هر چند الان دیگر چندان جالب نیست اینطور کارها که روشنفکران قبل از انقلاب را با اخلاق و رفتارشان در زندگی شخصی نشان دهند- اینطور که این داستان تلاش می‌کند- اما دارم می‌خوانم تا ببینم چطور داستان را پیش می‌برد و نظر آدمهایی که اینطور چیزها به نظرشان جالب بوده درباره این آدمها چیست و چرا جالب است و از چه دیدگاهی. چون به هر حال کسی نقشهایی متفاوت ممکن است در جاهای مختلف بر عهده بگیرد و سنجش هماهنگی انها در دیدگاه غالب قابل بررسی می‌شود و نقدی اینچنین کمی بیشتر از یک رمان به حیطه‌های زندگی‌نامه نویسی باید قاعدتاً نزدیک شود. که برای انسان غربی در برخی دیدگاه‌ها پایه ورود غرب به رنسانس محسوب می‌شود و اهمیتی اینطور دارد و نمی‌شود به صرف خاطره نویسی سر و ته ماجرا را راست یا دروغ هم اورد.